عشق ریاضی

منحنی قلب من، تابع ابروی توست

خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست

حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست

بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها

آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو

بی تو وجودم بود یک سری واگرا

گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

ناحیه همگراش دایره روی توست

حسرت

از من رمیده یی و من ساده دل ھنوز

بی مھری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مھر تو بستم که بعد از این

دیگر ھوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا

در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

ادامه مطلب ...

ای نامردا من نیستم شما چرا سر نمیزنین ...