شعر خودم


رسیدیم اندرین ترمی که پنج است

به وقت امتحاناتی که رنج است

ز شب بیداری و افسوس و چایی

برای درس و بحثم نیست جایی

ز مالیدن به استادان گذشتیم

به فصل بار و گل دادن نشستیم

شبان از پی گذشتند و برفتند 

همه یاران به ... گفتن نشستند

 نه از درس و کلاسی بود بهره

نه از خواندن نوشتن هست زَهره

دگر مشروطی ما هست متقن

نخوابیدن به اینجا هست احسن

شبان بیدار بهر درس هستیم

به طول ترم خواب و مست هستیم

به هر ترمی که آخر می شود روز

به جانها این شعاری هست با سوز

خدایا توبه کردم دست من گیر

به ترم دیگرم این قول بر زیر

بیا غافل رها کن این سخن را

شروع کن بهر خواندن این دهن را

خدایا توبه کردم توبه با سوز

که دیگر من نخواهم خفت هر روز

جعفر صیدی(غافل)