-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آبانماه سال 1390 07:51
با این که گرفته رنگ غم بال وپرم ای کاش به سمت بیکران ها بپرم باید بروم که آسمان منتظر است من شاعرم و اسیر جایی دگرم... شعراز دوستم استاد حاجی بنده
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 07:56
من سر به تنم زیاد بود از اول شالوده ام از تضاد بود از اول ابعاد مرا عشق به هم ریخته بود روحم به تنم گشاد بود از اول
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1390 17:14
آن یار که عهد دوستداری بشکست می رفت و منش گرفته دامان در دست گفتا که دگر باره به خوابم بینی پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست!!!
-
میلاد مهدی فاطمه مبارک
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 19:40
یک عمر تو زخمهای ما را بستی هر روز کشیدی به سر ما دستی شعبان که به نیمه میرسد ! آقا جان ما تازه به یادمان می آید هستی ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 21:55
از من رمیده یی و من ساده دل ھنوز بی مھری و جفای تو باور نمی کنم دل را چنان به مھر تو بستم که بعد از این دیگر ھوای دلبر دیگر نمی کنم رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم یادآر آن زن، آن زن دیوانه را که خفت یک شب به روی سینه تو مست عشق و...
-
فاضل نظری
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 08:51
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق وسکوت تو جواب همه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 11:51
هیچکس از حال ما پرسید ، نه !! هیچکس اندوه ما را دید ، نه !! هیچکس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفأل میزنم حافظ فرزانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفتم: «ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه...
-
زادگاهم
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 21:48
اینم زادگاه ما میرجان :
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 15:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد محترم دار دلم کاین مگس قندپرست تا هواخواه تو شد فر همایی دارد از عدالت نبود دور...
-
دل می رود
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 11:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دل می رود ... ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم می رود محمل بدار ای...
-
به ما چه که عید ه....
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 17:27
عید است ساقیا قدحی پر شراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام باده گلگون خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند زنهار کاسهء سرما پر شراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم با ما به جام بادهء صافی خطاب کن کار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اسفندماه سال 1389 11:26
عشق بیداد من باختن یعنی لحظه عشق جان سرزمین یعنی یعنی زندگی پاک من عشق لیلی و قمار مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق من عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من یعنی...
-
راز من
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 12:27
هیچ جز حسرت نباشد کار من بخت بد بیگانه ای شد یار من بی گنه زنجیر بر پایم زدند وای از این زندان محنت بار من وای از این چشمی که می کاود نهان روز و شب در چشم من راز مرا گوش بر در مینهد تا بشنود شاید آن گمگشته آواز مرا گاه می پرسد که اندوهت ز چیست فکرت آخر از چه رو آشفته است بی سبب پنهان مکن این راز را درد گنگی در نگاهت...
-
عشق ریاضی
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 20:00
منحنی قلب من، تابع ابروی توست خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست چون به عدد یک تویی من همه صفرها آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو بی تو وجودم بود یک سری واگرا گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست ناحیه همگراش دایره روی توست
-
حسرت
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 15:29
از من رمیده یی و من ساده دل ھنوز بی مھری و جفای تو باور نمی کنم دل را چنان به مھر تو بستم که بعد از این دیگر ھوای دلبر دیگر نمی کنم رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم یادآر آن زن، آن زن دیوانه را که خفت یک شب به روی سینه تو مست عشق و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 16:52
ای نامردا من نیستم شما چرا سر نمیزنین ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 14:37
ما رفتیم تعطیلات ترم تموم شد تا دوهفته دیگه بای !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 20:22
!!!!جان مادرت نظر بده!!!!
-
حکایت آدم (انسان)شدن یک فرزند
جمعه 24 دیماه سال 1389 02:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA پدری با پسرش گفت به خشم که تو آدم نشوی خاک به سر گر کسان جامع خیرند و شرند از سر و پای تو بارد همه شر حیف از آن عمر که ای بی سر و پا در پی تربیتت کردم سر دل فرزند از این حرف شکست بی خبر روز دگر کرد سفر رفت از آن شهر به شهری که شود فارغ از سرزنش تلخ پدر رفت از پیش پدر تا که...
-
شعر خودم
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 14:27
رسیدیم اندرین ترمی که پنج است به وقت امتحاناتی که رنج است ز شب بیداری و افسوس و چایی برای درس و بحثم نیست جایی ز مالیدن به استادان گذشتیم به فصل بار و گل دادن نشستیم شبان از پی گذشتند و برفتند همه یاران به ... گفتن نشستند نه از درس و کلاسی بود بهره نه از خواندن نوشتن هست زَهره دگر مشروطی ما هست متقن نخوابیدن به اینجا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 دیماه سال 1389 08:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست...
-
بزرگداشت دهه ی بصیرت
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 16:13
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دیشب از چشمم بسیجی میچکید از تمام شب «دوعیجی» میچکید باز باران شهیدان بود و من باز شب های «مریوان» بود و من دست هایم باز تا آهنج رفت تا غروب «کربلای پنج» رفت یادهای رفته دیشب هست شد شعرم از جامی اثیری مست شد تا به اقیانوس های دور دست هم چنان رودی که می پیوست شد Normal...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 01:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4
-
ناصر فیض
شنبه 11 دیماه سال 1389 19:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA باید که شیو ه ی سخنم را عوض کنم شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندن یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم اینبار شکل در زدنم را عوض کنم وقتی چمن رسیده به...
-
صالح واعظی
شنبه 11 دیماه سال 1389 00:08
شیرین مدام در طلب شوی دیگری فرهاد دل سپرده به بانوی دیگری دیگر عصای معجزه کاری نمی کند مارا فریفتند به جادوی دیگری اوضاع روبراه تر از این نمی شود این شهر رفته است خدا سوی دیگری یعقوب با لباس تو بینا نمی شود یوسف! گرفته پیرهنت بوی دیگری وقتی که دست های تو در فکر خدعه اند باید که تکیه داد به بازوی دیگری پاهای من توان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 08:17
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 10:26
سلام بر دوستان گلم با عرض پوزش تا ده روز اینده اینترنت شریف ما قطع است چه کنیم ... تاریخ شروع ۱۷/ ۹ / ۸۹
-
امام حسین (ع) - غزل
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 13:27
وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید مردم کتیبه های حسـینیه نزد کیست؟ «باز این چه شورش است که، عالم» بیاورید خواهید از خدا که در این شصت روز عمر در بین روضه ها نکند کم بیاورید این اشک ها برای حسینی شدن کم است صد چشـمه چشم، کوثر و زمزم بیاورید هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن تصویر قتلگـاه مجسّم بیاورید هر سینه نیست قبر حسین...
-
رهی معیری
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 17:05
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر از این عیبی که می دانی که زیبایی من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را تو شمع مجلس افروزی تو ماه مجلس آرایی منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم تویی مهری و منم اختر که می میرم چو می آیی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 12:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو...